به نام خدایی که جبار و قهار و قادر و... است
نوشته ای انسانی
در روزگاری که بسیاری از حلقوم ها فریاد دهکده ی جهانی و جهانی سازی و آزادی برای بشریت را سر می دهند و در پی ایجاد نظم نوین در جهان هستند، شاهد نمونه ای از رفتار این جهانی اندیشان گرگ تبار هستیم که گهگاهی خوی و منش اهریمنی و درندگی را به نام برقراری حقوق بشر ، آشکار می دارند.
این یک نوشته ی سیاسی یا مبتنی بر نگرش جریانی خاص نیست، نوشته ای بر آمده از جوهر ه ی انسانی است. آن انسانی که مصداق« احسَنِ خلایق » و « لقَدکرّمنا» و دیگر فضایل است.
از منظر این انسان، چگونه می توان چنین گستاخی ها و بی رسمی ها را به همنوع خود روا داشت. در کدام کیش ومکتب و آیین و مذهبی این ناهنجاریها به بشریت روا داشته شده است؟
جهان غرب و شرق به چه سبک و سانی و به کدام مسلک انسانی باورمند است؟ که چنین گستاخ و بی شرم از زمین و آسمان بر همجنس(از دید آفرینش)خود آتش می بارد؟
گویی در سوی غرب انسانیت؛ معرفت خود شناسی و انسان گونگی غروب کرده و جهان آن سوی به تاریکخانه و وادی ارواح خبیث و شرانگیز دگرگون شده است.
در سوی شرق هم گویی همه در مستی و خماری بامداد پیش از برآمدن خورشید حقیقت، گرفتارند.
جهان و جهانیان عرب و غرب را چه شده است که این گونه بی خویش و گران گوش، خیره چشم و ناهوش از درد و فغان همتایان، درهم می لولند!؟مگر فریاد (یُنادی یا للمسملین...) تاریخ را نشنیده اند.
راستی در این غوغاکده ی بی شعوری انسانیت، و شکوفایی گرگ خویی بشر در پاره ای از این جهان(غزّه)، آن ناخدایان حقوق اندیش و آزادیخواه که همواره در عالم، عَلم دفاع از ملل بی دفاع را بربام بی خردی خویش افراشته اند، کجایند؟
اکنون زمان آن است که سینه چاکان آن جهان صنعت رنگ و سراسر نیرنگ امریکایی دور و برما هم از لاک خویش به درآیند و چشم بگشایند و چهره ی واقعی و خون آشام و ضدبشر محبوب خویش را ببینند و بیش از این، جوانان این سرزمین را به دام ددان و اهریمن چهرگان نیفکنند. (فَاعتَبروا یا اولوالابصار)